حس می کنم دلم
صاحب دارد،
وقتی برای چفیه
دلتنگ می شوم!
دلم می خواهد
چفیه روی سرم
راه بروم
و زمزمه کنم
کجایید ای شهیدان خدایی...
+ دیوانگی هم عالمی دارد...
+ نامش بهار است، این خزان زندگی ما!...
دلم بهار می خواهد،
بهار است وفتی به رضای تو راضی شوم خدا!
+ دیشب که چادر را به خودم نزدیک تر کردم، حس بهتری داشتم!
+ دیشب یک عده گمان کردند ما در حد مجلس نیستیم،
و خودشان را به مجلسی ها شبیه تر کردند(!!!)،
ما نیز گمان کردیم مجلس در حد ما نیست،
و تالار را ترک کردیم...
هم آن ها لذت، هم ما حس خوب...
شکرت خدا، راضی باش و هوایمان را هم...