دوست خوب
آن نیست
که دست تو را بگیرد
مغازه به مغازه
پارک به پارک
و سینما به سینما
حواس تو را
از سختی ها و مصائب
به دنیا و شادی ها پرت کند،
دوست خوب
دوست من است
که دست مرا می گیرد
و کلی راه میبرد
تا آفتاب فتح المبین و طلائیه
و باران اروند و آبادان
و گل و لای شلمچه
و حواس دلم را
از هر چه سختی و دلتنگی است
پرت می کند
به آسمان و آسمانی ها...
+ چقدر تحویل سال، روضه ی تو مزه داشت حسین!