بی بهــــــــــانه

حرفای دونفره...فقط با خدا!
بی بهــــــــــانه

این دیده نیست لایق دیدار روی تــو

چشمی دگر بده تا تماشا کنم تو را

پیام های کوتاه
قبل تر ها
مسجد که میرفتیم
میان ذکر و دعا و روضه
همه با نوای قشنگی می گفتند
"آراااام جاااااانم  حسیــــــــــــــن"

و منِ کودکِ بازیگوش
دنبال این بودم که قطره اشکی بریزم شبیه مادرم
یا میان صدای آنها دنبال صدای بابا باشم
که بدانم کجای مسجد نشسته است!
و چه میدانستم این آرام جان که میگویند چیست!؟

آن روزها گذشته است
حالا که نگاه میکنم
تازه میفهمم آرام جان چیست!
و چرا "حسین"؟!

وقتی میان روضه اش حال دلم خوب خوب است
وقتی دلم را به او میسپارم
و تا چشم باز میکنم میان زیارت عاشورایم
تازه میفهمم که آرام و قرارِ جان و دلم حسین است و بس
حتی اگر همه ی دنیا هم نباشند...
هیــــــــــــچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">