چقدر اتوبان ها خسته کننده اند!
کنار جاده ها
گاهی
خانواده هایی را میبینی
بساط پهن کرده اند
توپ بازی می کنند
صدای خنده هایشان را که می شنوی
هوس می کنی ماشین را کنار بزنی
مانند آنها
از ته دلت بخندی!
اما
چقدر اتوبان ها خسته کننده اند!
همه در حال سبقت گرفتن
همه می خواهند زود برسند!
به کجا؟! نمی دانم...
اما من
نمی خواهم زود برسم!!!
دلم می خواهد همین جاها
بزنم کنار
روی علف های کنار جاده دراز بکشم
از میان شاخه های درخت توت
روزنه های نور را تماشا کنم
و با خودم بگویم زندگی زیباست...
+ کاش بشود دستی دراز کرد و از آسمان ستاره چید،
یاد سریال خانه ی سبز افتادم
و دختری که ستاه می چید!