سلام خدا
امشب آمده ام برای شکایت
نگو که وقت نداری
یا "برای من" وقت نداری
بگذار حرفهایم را بزنم
حتی اگر گوش نمیدهی به رویم نیاور
خسته ام خدا
از دنیای خاکستریم
از دنیای لبخندهایی که روی لبم خشک می شوند
از همه ی آدم ها گلایه دارم
از همه ی آنها که میشناسم
حتی از همه ی آدم خوبها
اصلا اینها را بیخیال خدا
من از تو گلایه دارم
چرا مرا نمیشنوی
دستم را...
نه
در آغوشم نمیگیری؟!
چند وقتی است تو را نمیبینم
کجای این دنیای خاکستریم قایم شده ای؟!
بیا کمی با هم حرف بزنیم
بیا کمی نگاهم کن
میدانی که در دنیای ساده ی من
یک نگاه
چقدر حال دلم را خوب میکند
یک امشبی، هیچ چیز را قضاوت نکن،
یا رفیق من لا رفیق له
دلم تنگ است و دنیا تلخ
فقط کمی پا به پایم بیا...
+ پاییز فصل عاشقانه ها نیست، پاییز است و یک دنیا جدایی!