رفتند!
چهل روز بهشان گفتیم قرار است بروید، بروید، بروید...
اصلا خودتان میدانید قرار است بروید؟!
گفتیم دوستتان دارند که قرار است بروید!
گفتیم...
ما را اما...
یعنی ما را دوست...
+ فعل های لعنتی
+ چمدان دلم را بستم، گذاشتم توی کوپه های قطار!
نمیدانم به دستت میرسد یا نه...
راستش این روزها خیلی دستم، دلم... خالی شده...