اصلا فکر کن به هیچ دردی نخورم
عرضه ی هیچ کاری را هم نداشته باشم
مانند بچه ای که دنیا را به بازی گرفته نشسته ام و آب نبات رنگارنگم را لیس میزنم
اما
اما بگذار کنارِ قافله باشم
مرا هم ببر به دشتِ بلایت حسین
بگذار لااقل مثل عبدلله خود را به آغوشت بیندازم...