هیچ میدانید شبهای منتسب به شما چقدر روشن است؟
هیچ حواستان هست که شب میلادتان ماه از خورشید پیشی میگیرد؟
با این ماه پر نور و قشنگ به زمین هم نگاه می کنید؟
مرا هم میان این دره های تاریک زمین می بینید؟
ما همه محو جمال شماییم آقا
گنبد و ضریح و بارگاه نداری که بگویم دلم آرامش صحن و سرایت را می خواهد،
عشق ما به شما از آن عشق های پاک و بی چون و چراست،
هیچ کس برچسب لوس بازی و حس معنوی تصنعی با نگاه به گنبد و این حرفها را نمی تواند به عشق ما بزند،
ما شما را دوست داریم، با همین مزار خاکی، با همین بارگاه بی زائر، با همین غربت و غم...
مزدوران بی مغزی که مالکان موقت خاک مدینه اند هم نمی توانند حتی اندکی از محبت بین ما و شما کم کنند،
آن چیز که من را از شما دور می کند فقط گناه است آقا! القصه، شما که کریم هستی، بی حساب می بخشی، بیا محبت بیشترت را به ما ببخش، جمع کردن این گناه های ریز و درشت کار من نیست!
+ هر وقت می خواهم شما را توی ذهنم مجسم کنم تنها یک تبسم لطیف و چشمانی محجوب با هزار هزار غم در خاطرم می نشیند...
+ فدای خنده های امشب خانه ی مولا
+ اول امامزاده ی دنیا خوش آمدی