بلا دفع شد اما هنوزم حتی از تصور اینکه نزدیک بود زندانیِ اون تفکر ابلهانه بشم و حتی از دیدن مادرم و در کنار بقیه خانواده بودن محروم بشم به خودم میلرزم.
خدا جونم،ممنونم که محکم پشتم واستادی و وقتی زمین میخورم اولین کسی که نوازشم میکنی خودتی... ممنونم که میذاری حضورتو توی لحظاتم با تمام وجودم حس کنم...ممنونم ازت...
هنوز کمرم از رنج این روزا صاف نشده ولی خوبه که نشکستم، همین خوبه!