تا چند وقت پیش سرِ هر گروه بندی و موضع گیری من توی گروه نوه ها بودم،گروه کوچیکتر ها، گروه شیطونا و پر انرژیا، الان اما...
به خاطر خیال پردازیام فکر میکردم بزرگ شدن و رو به پیری رفتن یه روند طولانی باید باشه.فکر میکردم برای بزرگ شدن لااقل سی و سه سالگی رو باید رد کرد. فکر میکردم تا بزرگ شدن خیلی فاصله دارم، هیچ وقت فکر نمیکرذم به این زودی بزرگ بشم.
هیچ وقت فکر نمیکردم یه شبه وارد دنیایی بشم که رنگ پیری داره، یه پیر که از ریسمون سیاه و سفید میترسه...